انفورماتیک
چهار شنبه 5 بهمن 1390برچسب:, :: 12:25 :: نويسنده : hamid jamali
به گیله مرد میگم : یه چیزی بگم بهم نمی خندی ؟ با تعجب میگه : نه . موضوع چیه؟ مِن مِن کنان میگم : راستش من از مرگ و مردن خیلی میترسم ! کمی مکث میکنه و میگه : دنبال علتش هم گشتی که چرا میترسی؟ میگم : خب علت نمی خواد ... مردن همیشه ترس داشته دیگه ! گیله مرد میگه : موردهای زیادی رو میشه مثال زد که انسانها از مردن نترسیدن و جونشون رو هم برای هدفشون نثار کردند. میگم : بله قبول دارم و حرفم رو پس میگیرم ... گاهی هدف اونقدر متعالی هست که می ارزه جونت رو هم براش بدی . اما ترس من از چیه ؟ گیله مرد میگه : جوابش خیلی ساده ست . یک عالمه کار عقب مونده داری . کلی کار هست که از دستت بر می اومد و انجام ندادی ! یه عالمه عذرخواهی و جبران مونده که به گردنته ! خلاصه اش کنم ؛ حسابت رو با خودت ، با مردم و با خدا صاف نکردی . و همه ی اینها به این معنیه که آماده سفر نیستی ... و این یعنی هشدار. به نظرت جوابم قانع کننده بود ؟ بدون هیچ حرفی پا میشم و راه میوفتم ... نظرات شما عزیزان: ای تک
ساعت16:13---17 اسفند 1390
ما ادما کارمونو به فردا میسپاریم افسوس از اینکه شاید فردایی وجود نداشته باشه...
آخرین مطالب
پيوندها
تبادل
لینک هوشمند
|
|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
|